افسانهای درباره فردی که سوسیس سیاه را خورد و به خاطر بیاحترامی به سنتهای قبیلهای دچار بدشانسی شد.
نفرین سوسیس سیاه اسکاتلندی
در سرزمینهای مهآلود و کوهستانی اسکاتلند، در قبیلهای قدیمی به نام کلان مکداف، سنتی دیرینه وجود داشت. هر سال، در شب جشن سامهین (Samhain)، بزرگان قبیله "سوسیس سیاه" (Black Pudding) مخصوصی میپختند. این سوسیس که از خون گاوهای مقدس و ادویههای نایاب تهیه میشد، نمادی از قدرت، اتحاد و احترام به اجداد بود. خوردن آن باید با آیینی خاص انجام میشد، و هرکس که این سنت را نادیده میگرفت، دچار نفرینی ابدی میشد.
بیاحترامی به سنتها
اما در میان این قبیله، جوانی مغرور و گستاخ به نام کالوم مکفین زندگی میکرد. او باور نداشت که آیینها و سنتها ارزشی داشته باشند و همیشه بزرگان را به تمسخر میگرفت. در شب جشن، وقتی بزرگان قبیله برای اجرای مراسم گرد هم آمده بودند، کالوم که گرسنه و بیحوصله بود، بدون رعایت آیینها، یکی از سوسیسهای سیاه را از روی میز برداشت و با بیاحترامی شروع به خوردن کرد.
ناگهان، سکوتی سنگین بر محفل سایه افکند. پیرترین دروید قبیله، آنگوس مکلیر، با نگاهی پر از خشم به او خیره شد و گفت:
"کالوم مکفین! تو حرمت اجداد و سنتهای ما را شکستی. از امشب، نفرین سوسیس سیاه تا ابد تو را دنبال خواهد کرد!"
آغاز بدشانسی
کالوم به این حرفها خندید و شب را با بیتوجهی گذراند. اما روز بعد، اتفاقات عجیبی برایش رخ داد. ابتدا، اسب محبوبش بیدلیل رم کرد و از صخرهای سقوط کرد. سپس، هنگام شکار، نیزهاش شکست و آهو درست مقابل چشمانش ناپدید شد. وقتی به خانه برگشت، متوجه شد که انبار غذایش آتش گرفته است.
هر روز که میگذشت، بدشانسیهای بیشتری او را دنبال میکرد. شکارهایش بیثمر میشد، کشتیهای ماهیگیریاش غرق میشدند، و مردم قبیله کمکم از او فاصله گرفتند. زمستان که فرا رسید، او دیگر هیچ دوستی نداشت و تنها و درمانده شده بود.
آخرین امید
ناچار، کالوم نزد دروید پیر رفت و التماس کرد:
"آنگوس مکلیر، مرا ببخش! چگونه میتوانم از این نفرین رهایی یابم؟"
دروید با چشمانی نافذ پاسخ داد:
"تنها یک راه وجود دارد. باید با احترام، دوباره سوسیس سیاه را بخوری… اما این بار، با نیت پاک، در کنار قبیلهات."
کالوم که غرورش را کنار گذاشته بود، به همراه مردم قبیله، مراسمی را برای طلب بخشش برگزار کرد. او با فروتنی در کنار بزرگان نشست، سوسیس سیاه را خورد و برای نخستین بار، ارزش سنتهای نیاکانش را درک کرد.
پایان نفرین
از آن روز به بعد، بدشانسیهای کالوم از بین رفت. شکارهایش دوباره موفقیتآمیز شدند، مردم قبیله او را پذیرفتند و او سرانجام یاد گرفت که احترام به گذشته، بخشی از آیندهی اوست.
اما مردم قبیله هنوز این داستان را نقل میکنند و هشدار میدهند: هر کس که سنتهای اجداد را بیاحترامی کند، سرنوشتی بهتر از کالوم نخواهد داشت…
اگر روزی در اسکاتلند، سوسیس سیاه دیدی، بهتر است آن را با احترام بخوری… چون شاید هنوز نفرین کالوم در آن نهفته باشد! 🏴☠️🔥🥩