حکایتی قدیمی از چین درباره یک سوسیس افسانهای که ثروت و خوشبختی به صاحبش میآورد.
در روزگاران دور، در یکی از روستاهای آرام چین، پیرمرد فقیری به نام لی شِن زندگی میکرد. او قصابی کوچک داشت، اما زندگیاش سخت میگذشت. مردم روستا ترجیح میدادند از تاجران ثروتمند خرید کنند و به مغازه کوچک و ساده او کمتر سر میزدند.
شبی، هنگامی که لی شِن در مغازهاش نشسته بود و به آسمان خیره شده بود، ناگهان پیرزنی ناشناس وارد شد. چهرهای مهربان اما مرموز داشت. او گفت:
"فرزندم، امشب مهمان تو هستم. آیا چیزی برای خوردن داری؟"
لی شِن، با وجود فقرش، همیشه مهربان و بخشنده بود. او با آخرین تکههای گوشت و ادویههایی که داشت، سوسیسی درست کرد و به پیرزن داد. پیرزن پس از خوردن آن لبخندی زد و گفت:
"تو قلبی پاک داری، لی شِن. به پاس مهربانیات، هدیهای برایت دارم."
او از آستین لباسش کیسهای کوچک بیرون آورد و دانههایی طلایی به لی شِن داد.
"اینها را به گوشت اضافه کن و از آن سوسیسی بساز. اما یادت باشد: هیچوقت طمع نکن و بیش از حد آن را نخوری."
معجزه سوسیس طلایی
لی شِن که از کنجکاوی سرشار بود، دانهها را در گوشت مخلوط کرد و سوسیسی تهیه کرد. هنگام پخت، بوی عجیبی در مغازه پیچید، گویی عطر خوشبختی در هوا معلق بود. صبح روز بعد، اتفاقی شگفتانگیز افتاد؛ هنگامی که اولین مشتری سوسیس را خرید و خورد، ناگهان کیسهی پولش پر از سکههای طلا شد!
خبر این سوسیس جادویی در تمام روستا و حتی شهرهای اطراف پیچید. مردم از راههای دور و نزدیک میآمدند تا از سوسیس طلایی لی شِن بخرند. او به سرعت ثروتمند شد و مغازهاش به بزرگترین قصابی منطقه تبدیل شد. اما لی شِن همچنان فروتن و مهربان باقی ماند و بیشتر ثروتش را با فقرا تقسیم میکرد.
طمع و آزمون الهی
اما روزی تاجری حریص به نام چانگ که از موفقیت لی شِن حسادت میکرد، تصمیم گرفت راز سوسیس طلایی را کشف کند. او شبانه وارد مغازه شد و از دانههای طلایی دزدید. اما به جای رعایت تعادل، مقدار زیادی از آن را در سوسیس ریخت و با حرص فراوان خورد، به امید اینکه ثروتش چندین برابر شود.
اما به محض اینکه اولین لقمه را بلعید، بدنش به طلا تبدیل شد! مردم صبح روز بعد جسد طلایی او را پیدا کردند، اما هیچکس نتوانست او را نجات دهد.
درس نهایی
لی شِن که از این اتفاق آگاه شد، به یاد حرف پیرزن افتاد: "طمع، ثروت را نابود میکند." او دیگر از دانههای طلایی استفاده نکرد و باقیمانده آنها را در رودخانه ریخت تا دیگر هیچکس فریب آن را نخورد.
میگویند اگر روزی در چین، سوسیس طلایی ببینی، باید مراقب باشی... شاید نشانهای از آزمونی الهی باشد که فقط کسانی که دل پاکی دارند، از آن سربلند بیرون میآیند.
آیا تو وسوسه میشوی که از سوسیس طلایی بخوری؟ 🏮✨💰